جدول جو
جدول جو

معنی شل کباب - جستجوی لغت در جدول جو

شل کباب
کباب نیم پز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چلوکباب
تصویر چلوکباب
چلو که با کباب و کره بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشک کباب
تصویر اشک کباب
کنایه از قطره های خون و چربی که هنگام پختن کباب بر روی آتش می ریزد، برای مثال اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار / اشک کباب باعث طغیان آتش است (صائب - لغت نامه - اشک)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ کِ کَ)
رطوبتی که از کباب بر سر آتش بریزد:
چکید اشک کباب و نغمه سر کرد
لب خشکی بخون از دیده تر کرد.
زلالی (از آنندراج).
و رجوع به اشک شود
لغت نامه دهخدا
(چِ / چُ لَ / لُو کَ / کِ)
مرکّب از: چلو + کباب، غذای معروف و مطبوع ایرانی که در بیشتر شهرهای ایران برای پختن و فروختن آن به مشتریان، محل های مخصوص وجود دارد. غذایی مرکب از چلو ساده و کباب، که غالباً با تخم مرغ و پیازو ترشی و دوغ مصرف کنند. خوراکی ایرانی که آن را ازچلو یعنی برنج پختۀ آبکش شده با کباب یعنی گوشت به ورقه های نازک بریده شده (برگ) یا کوبیده فراهم آرند و در چلوکبابی ها فروشند. و رجوع به چلو کبابی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
طعامی از گوشت سرخ کرده و پیاز و ادویه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
غذای معروف ایرانی مرکب از چلو ساده و کباب که غالبا با تخم مرغ و پیاز و ترش و دوغ مصرف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلوکباب
تصویر چلوکباب
((چِ لُ. کَ))
غذای معروف ایرانی مرکب از برنج ساده و کباب
فرهنگ فارسی معین
غذای خوشمزه ای از بادمجان و آب غوره یا آب انار
فرهنگ گویش مازندرانی
باب طبع بودن، باب دل بودن، عادت داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی در کشتی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی